لـــُــهـــــوف

أللهُمَّ ارزُقنی شفاعَةَ الحُسَین یَوم الوُرود و ثَبِّت لی قَدَمَ صِدق عِندَکَ مَعَ الحُسَین و أصحابِ الحُسَین


عباس امان نمی خواهد !

نامه ای از عبید الله پسر زیاد به عمر سعد رسید که به او امر کرده بود بجنبد و کار را به اتمام برساند . از این رو لشگریان یزید به سمت سپاه امام حرکت کردند . ام البنین ، همسر حضرت علی (‌ع )‌و مادر چهار پسر رشید او هر چهار فرزند را فدای حسین نمود و آنان را به کربلا فرستاد . از دیگر جانب از برادرش شمر لعین برای آن ها امان نامه خواست .عباس امان نمی خواهد

دشمن خواهان جنگ بود اما کدامین دست است که در مصاف با سپاهی که امیرش عباس بن علی است ، نترسد ؟ کدامین عدوست که جرئت کند از چند فرسخ نزدیکتر شود به حسین ، آن گه که عباس پشت او ایستاده ؟

شمر فریاد زد :‌ کجایند خواهر زاده های من ؟ عبد الله ، جعفر ، عثمان و عباس !

امام حسین ( ع ) به برادران فرمودند : هر چند انسان فاسق و لعینی است ، اما پاسخش گویید که او دایی شماست .

آن ها به شمر گفتند : تو را با ما چه کار است ؟

- ای خواهر زاده های من ! شما در امانید ؛ خونتان را با یاری حسین به هدر نداده و امیر المؤمنین یزید را فرمانبری کنید .

در این هنگام ، شیر ژیان ، عباس ، فریاد کشید :

دستانت بریده باد ! لعنت بر امان نامه ای که آورده ای ای عدو خدا ! تو به ما می گویی که برادر و سرور و سالارمان حسین پسر فاطمه ( س‌) ! را رها کنیم و به طاعت ملعونان و ابن ملعونان در آییم ؟

پس از این سخنان ، شمر خشمگین و وحشت زده به سپاهش باز گشت .

امام که اشتیاق دشمن را برای جنگ دید و از نصیحت آنان پشیمان گشت ، به عباس گفت : برادرم ، اگر می توانی امشب را از آنان مهلت بگیر و جنگ را به روز دیگر بینداز ، می شاید که امشب را به نماز و نیایش خدا بپردازیم ، خدا می داند که من چقدر نیایش خدا را دوست می دارم .

عباس نزد عمر رفت و از او شبی مهلت طلبید ، پس از چندی سکوت ، عمروبن حجاج زبیدی پسر سعد را گفت : اگر دیلمیان یا ترکان بودند هم می پذیرفتم ، چه رسد که اینان اهل بیت رسول خدایند !

پس از آن امیر سپاه دشمن در خواست امام را پذیرفت .

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) عباس ، امان نمی خواهد !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !

 

سکینه ( س ) در چهارمین روزی که در شام بودند خوابی دید ...

بانویی را دیدم که سوار بر هودج بود و دست بر سر نهاده ، گفتند او فاطمه است ؛ دختر محمد و مادر بزرگ توست . قسم خوردم که خود را به او برسانم و به او بگویم چه بر سر ما آورده اند . دوان دوان خود را به او رساندم و رو به رویش ایستادم ، آنگه شروع به گریه نمودم و گفتم : مادر جان ، خدا را سوگند که حق ما را ضایع کرده اند .

مادر جانم ! به خدا سوگند که حریم حرمتمان را شکستند .

مادر جانم ! خدا را سوگند که پدرم حسین را کشتند .

آن حضرت به من فرمودند : سکینه جانم ، کافیست ، دگر نگو که بند دلم پاره گشت !

جگرم را خون کردی !

این پیراهن پدرت حسین است ، کان را هرگز از خود دور نخواهم کرد تا با آن به لقای خداوند بروم ...

همچنین در کتاب امام حسین ( ع ) ذکر شده است :

بانو زهرا ( س ) سرزمین کرب و بلا را نفرین نمود و زان پس آن سرزمین امن نشد !  

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

جانم ، علی اکبر !

تمام یاران امام به سوی بهشت شتافتند . تنها اهل بیت حسین مانده بودند . علی بن حسین ( ع ) که زیبا ترین و خوش سیرت ترین مردم بود ، از جمع اهل بیت بیرون آمد و از پدر اذن نبرد خواست . امام پس از اجازه ی پیکار نگاهی به او انداخت و آن گاه چشم بر زیر افکند و گریست و فرمود : خدایا شاهد آن باش که اکنون جوانی به مصاف تزویر رفت شبیه ترین خاندان محمد از جهت خلقت و اخلاق وگفتار به او بود و ما هر گاه مشتاق دیدار رسولت می شدیم به او می نگریستیم .

علی اکبر به میانه ی میدان رفت و جنگی نمایان کرد و کثیری را نابود کرد . سپس به سوی پدر بازگشت و گفت : پدرم تشنگی هلاکم کرد ! فشار آهن مرا به سختی انداخته ، آ یا جرعه ای آب نیست که من بنوشم ؟‌

امام با شنیدن این سخن گریست و فرمود : فریاد ! پسرکم ، بجنگ و دشمنان خدا را بکش که به زودی زود جدت رسول خدا تو را چنان سیراب می کند که دیگر تشنه نمی شوی .

علی اکبر ( ع ) به میدان باز گشت و دلاورانه به مصافش ادامه داد تا این که نا غافل مُنقِذ بن مُره عبدی نا غافل تیری به او زد . در آن گاه علی اکبر فریاد زد : پدر جانم ! درود و سلامم بر تو باد ! جدم رسول خدا را می بینم که به تو سلام می رساند و می فرماید : برای آمدن نزد ما عجله کن !

سپس فریادی از دل بر آورد و به شهادت رسید .

امام حسین ( ع ) پس از شنیدن صدای فریاد وی بالای سرش رفت و کنارش نشست ، صورتش را بر صورت او نهاد و فرمود :

خداوند آن کس را که تو را کشت ، بکشد ! آنان چه جسارتی نسبت به خدا و هتک حرمت رسول خدا کردند ؛ بعد از تو خاک بر سر دنیا !

در این گاه زینب از خیمه برون شد و گفت : جانم ، پسر برادرم ، علی اکبر ! و پیکر وی را در آغوش گرفت و بر او گریست .

امام ( ع ) ایشان را باز گرداند .

گوارا باد بر او شهادت ! سید اکبر نخستین نفر از این خاندان پاک بود که به دیدار رسول خدا رفت و سیراب چشمه ی کوثر گشت . خدایا ...

 

چاپ این صفحه

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) جانم ، علی اکبر !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

در مسیر عشق

امام ( ع )‌ به دو فرسخی کوفه رسید ، حر با لشگری از هزار سواره در مقابلش ایستاد . امام فرمود :« با مایی یا علیه ما ؟ »

حر گفت : من علیه تو هستم ابا عبد الله !

حضرت فرمودند :‌« لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا باللهِ الْعَلیُّ الْعِظیم »

پس از چندی مباحثه امام به حر فرمود : «‌اگر خواسته ی شما بر خلاف آن است که در نامه هایتان برایم نوشته اید یا سفرایتان به من گفته اند ، من نیز باز خواهم گشت به همان جایی که از آن آمده ام . »

در حالی که امام راه بازگشت در پیش گرفته بود ، حر و لشگریانش جلوی کاروان را گرفتند و حر خدمت امام عرض کرد :«‌ یا سبط النبی ! اذن بازگشت نداری ، از تو می خواهم به راهی بروی که ختمش نه مدینه باشد و نه کوفه ، از تو می خواهم بهانه ای به دستم بدهی که برای ابن زیاد بیاورم و او را بگویم که حسین خود راهش را کج کرد ! » ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه نمایید . )

 

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

یک شنبه 7 اسفند 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: خاطرات آشورا ( عاشورا ) در مسیر عشق ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

در رثای مسلم ...

 سید الشهداء

مسلم آزاد شد  !

... پیشوای بزرگمان حسین ( ع ) به منزلگاه زباله رسید ،

 آنگاه به ایشان خبر بردند که مسلم ( ع ) به لشگر گواهان پیوسته و داعی حق وی را به حضور طلبیده .

آنگاه بود که جمعی دیگر از یاران امام که همراهیشان مثال همراهی طلحه و زبیر با امام علی ( ع ) بود وی را ترک کردند .

اشگ از دیدگان کاروانیان جاری گشت .با این حال امام که او را ندایی از سوی خدا می خواند به راهش ادامه داد .

فَرَزدَق شاعر از وی پرسید : یا سبط النبی ( ص ) ! چطور به آنانی اعتماد می ورزی که پسر عمت ، مسلم ، را کشتند ؟ 

 اشگ از چشمان امام جاری گشت و آنگاه فرمود :

« خداوند مسلم را بیامرزد که به سوی روح و ریحان الهی و زندگی جاوید در بهشت و رضوان خدا رفت . بدان که او به تکلیفش عمل کرد و تکلیفی که بر گردن ماست ، بر گردن ماست »

سپس در اشعاری فرمودند :

اگر چه دنیا گرانبها و ارزشمند شمرده می شود ولی پاداش و ثواب الهی برتر و گرانبها تر است

اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده اند ، همانا کشته شدن با شمشیر در راه خدا بهتر است

و اگر روزی هر کس به اندازه ، مقدر شده ، پس حرص و طمع برای آن هر چه کمتر زیبا تر

و اگر جمع مال برای این است که روزی رها شود ، چرا انسان برای آن چه قرار است ترک شود ، بخل بورزد  ...

چاپ این صفحه

جمعه 2 دی 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: سفیر عشق در رثای مسلم ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

در آغوش مرگ !

 

 

أَنَا رَجُلٌ مِن شیعَةِ أَمیرِ المُؤمِنینَ ...

 

امام علیه السلام نامه ای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب بن نجبه و رفاعة بن شداد و گروهی از شیعیان کوفه نوشت و آن را به قیس بن مُسهَر صَیداوی سپارد .  در میان راه قیس به حصین بن نمیر ، فدایی ابن زیاد ، رسید  ، حصین جلویش را گرفت تا او را تفتیش کند . قیس نامه ها را بیرون آورده و بلعید . حصین او را نزد عبید الله بن مرجانه برد .

ابن زیاد از او پرسید : تو کیستی ؟

قیس گفت : من از شیعیان امیر المومنین و فرزندش حسین ( ع ) هستم .

ابن مرجانه پرسید : نامه را چرا بلعیدی ؟

قیس زبان  به طعنه چرخاند :‌که نا محرم نداند در آن چه بود .

عبید الله باز پرسید : نامه از جانب که و برای که بود ؟

ابن مسهر گفت : از امامم حسین ( ع ) به گروهی از پیراونش که نامشان بر من پوشیده است .

پسر مرجانه ی بد کاره به خشم فریاد کشید : به خدا سوگند ! تو را رها نمی کنم تا این که نام این عده را به من بگویی یا به منبر رفته و حسین و پدر و برادرش را لعن کنی ور نه تکه تکه ات خواهم نمود !

قیس گفت :لعن حسین و پدر و برادرش را می پذیرم .

پس قیس بالای منبر رفت و حمد ثنای الله کرد بر پیغامبر خدا ( ص ) درود فرستاد و گفت : ای مردم ! من فرستاده ی حسین ابن علی به سوی شما هستم و او را در فلان مکان ترک کردم ، پس او را اجابت کنید ...

وقتی پسر زیاد از سخنان وی مطلع گشت ، دستور داد او را چونان مسلم از بالای قصر به پایین بیندازند ، که این گونه قیس از جام شهادت نوشید ، گوارای وجودش !

امام ( ع ) بر او اشگ ریخت و فرمود :

خدایا برای ما و شیعیان ما جایگاهی نیکو قرار ده و در جوار رحمت خود ، ما را با آنان پیوند زن که تو بر هر کاری قادر و توانایی ...

 

 

 

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

جمعه 2 دی 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: سفیر عشق در آغوش مرگ !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

دنیا وارون است !

عده ای از افراد قبیله ی بنی فزاره و بجیله گفته اند :‌ آن هنگام که امام (ع) به سوی کوفه رهسپار گشتند ما نیز همراه زهیر بن قین از مکه سفر کردیم و با آنان هم سفر گشتیم ، سعی می کردیم از کاروان امام حسین (ع) فاصله داشته باشیم . از آن جا که زنان و خاندانش با وی بودند ، هیچ چیز از حرکت به همراه وی برایمان سخت تر نبود . هر گاه امام در منزلی اتراق می کرد ما از وی جدا گشته و در مکانی دور تر می ماندیم .

روزی از آن روز ها امام جایی اتراق کرد که ما راهی جز ماندن در همان جا نداشتیم . مشغول غذا خوردن بودیم که پیکی از جانب فرزند رسول خدا بر ما وارد شد و به زهیر گفت : ای زهیر ! حضرت ابا عبد الله مرا فرستاده تا تو را نزد وی ببرم .

در این هنگام ما همه خشک ماندیم و متحیر گشتیم ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه نمایید . )

نماز ظهر عاشورا

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

جمعه 2 دی 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: پیوسته به خدا دنیا وارون است ‌!  
برچسب ها: منبع : لهوف 

حُر ، حُر است !

عمر سعد اقدام به جنگ نمود . در این گاه حر بن یزید ریاحی رو به عمر کرد و گفت : آیا تو می خواهی با این مرد بجنگی ؟

عمر گفت : آری ، به خدا جنگی خواهم کرد که کمترین نتیجه ی آن پریدن سر ها و پراکنده شدن دست ها باشد .

حر ، بند بند وجودش به لرزه در آمد و به سمت لشگریان خود بازگشت . مهاجر بن اوس به او گفت : ای حر ! تو مشکوکی ! گاهی بود که وقتی می گفتند  آن کیست که اشجع کوفیان است ، نام تو زمزمه می شد . حال تو را چه شده ؟

حر گفت : به خدا قسم یاد می کنم که من چون تمام شما در انتخاب بهشت و جهنم آزادم و باز قسم خدا را یاد می کنم ، که چیزی را بر بهشت ترجیح نمی دهم ! گر چه تکه تکه و سوزانده شوم ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید . )

 مقبره ی حر

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

جمعه 2 دی 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: پیوسته به خدا حُر ، حُر است !  
برچسب ها: منبع : لهوف 

پسرم از تو راضی هستم !

وهب بن حُباب کلبی جوانی نصرانی بود که تازه تو عروسی به خانه آورده بود ، در مسیر سفرش همگام با کاروان عشق شد و شیدایی حسین گشت . او به اسلام در آمد . روز دلاوری وهب رسید .  عروس وهب بسیار عاشق او بود و نمی خواست داغدار وی شود . 

وهب وارد میدان شد و دلاورانه مبارزه نمود . پس از نبردی سخت با دشمن نزد مادر و همسرش بازگشت و به مادر گفت : از من راضی شدی یا نه ؟

ام وهب گفت : نه ، از تو راضی نخواهم شد تا در میان دستان حسین کشته نشوی !

همسرش گفت : تو را به خدا قسمت می دهم ! مرا به مصیبت دوری مبتلا نکن .

ام وهب ترسید که احساسات این عروس نو حجله پای وهب را بلرزاند پس به وهب گفت :‌ پسرم به حرف های او گوش نکن ! برگرد و با دشمن پور دخت پیمبر بجنگ تا در قیامت رسول الله شفاعتت را کند ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید . )

 

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

جمعه 2 دی 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: پیوسته به خدا پسرم از تو راضی هستم ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

نصرانی ، شهادتت مبارک !

زین العباد ( ع ) چنین روایت می کند :

آن که که سر پدرم را نزد یزید بردند ، هر شب ، سر را در مقابلش می نهاد و شراب می خورد و به بزم می نشست ،

تا این که روزی سفیر پادشاه روم که از اشراف و بزرگان رومیان بود ،

در مجلس شرابخواری یزید حاض شد و با دیدن سر مقدس به او گفت : ای شهنشاه عرب این سر کیست ؟

- تو را با این سر چه کار است که می پرسی ؟عبادت خدا

- امرای من از هر چه که دیده ام می پرسند ، بگویید تا بدانم و آن ها را نیز در بزمتان شریک کنم .

- این سر حسین ابن علی ابن ابی طالب ( ع ) است .

- مادرش چه کسی است ؟

- فاطمه بنت محمد ، رسول خدا ( ص ) .

- اف بر شما و دینتان ! ...

( در صورت تمایل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید . )

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

جمعه 2 دی 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: پیوسته به خدا نصرانی شهادتت مبارک ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

شیر زن زاده ی شیر زن

( خطبه ی بانو زینب در مجلس یزید )

زینب دختر علی بن ابی طالب ( ع ) از جای بر خاست و فرمود :

« الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله اجمعین . » راست گفت خداوند بلند مرتبه که فرمود : « عاقبت کسانی که اعمال زشت انجام دادند ، این بود که آیات الهی را تکذیب کرده وان را به سخره گرفتند . » ( روم ، 10 )

ای یزید ، آیا گمان کرده ای با تنگ کردن عرصه آسمان و زمین بر ما و این که با ما همچون کنیزان رفتار کنی ما را نزد خدا خوار کرده و خود در پیشگاه الهی مورد احترام خواهی بود و همه این ها به خاطر عظمت و مقام تو در نزد خداست که این چنین بینی ات را بالا گرفته و با گوشه چشم شاد و خرم به ما می نگری ؟ و آیا خوش حالی که دنیا را در اختیار خود می بینی و کار ها بر وفق مراد توست و حکومت و سلطنت که حق ماست در اختیار تو قرار گرفته ؟ ...

( برای دستیابی نسخه کامل این خطبه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید . )

چاپ این صفحه

ادامه مطلب

پنج شنبه 24 آذر 1390

توسط یاس |

طبقه بندی: شیر زن زاده ی شیر زن ...  
برچسب ها: منبع : لهوف 

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد


وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنقَلِبون ... این وعده ی خداست !
ایمیل

پروفایل مدیر وبلاگ

 

آخرین مبارز ؛ امّ المصائب
شیر زن زاده ی شیر زن ...
کربلا در کربلا می ماند اگر ...
گفت بانوی کربلا
پیوسته به خدا
نصرانی شهادتت مبارک ...
حُر ، حُر است !
دنیا وارون است ‌!
پسرم از تو راضی هستم ...
می خواهم اسیر شوم !
یا ایها الذین آمنوا !
سفیر عشق
در آغوش مرگ !
طوعه ، تنها یار حسین در کوفه است !
در رثای مسلم ...
دل عاشورایی من ...
خاطرات دیروز ، دل نوشته های امروز ...
دل کشیده !!!
شام غریبان از دل من
... سرورم حسین
آقا منو ببخش !
خاطرات آشورا ( عاشورا )
عباس ، امان نمی خواهد !
فاطمه زهرا ( س ) در سرزمین کرب و بلا می گرید !
جانم ، علی اکبر !
در مسیر عشق ...
مداحی
زیر خنجر
انتقاد

 

یاس

  

 

 

 

دانشنامه عاشورا

 

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لُهوف و آدرس luhuf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. ( توجه داشته باشید در صورت عدم ارتباط موضوعی ، لینک حذف می شود . )





پایگاه جامع عاشورا
ابزار و قالب وبلاگ
مولا مهدی گل یاس
بوی پیراهن یوسف
موکب عاشقان حضرت رقیه مایان -تبریز
فاطمه پاره ی تن من است ،
نجوای امام سجاد
سید السّاجدین
یک نفس تا خدا
الهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر.آمین
عصر ظهور
گروه تواشیح شهید ابراهیم هادی
(](] علی اصغر علیه السلام(](]
*ظهور نزدیک است*
(](] یا صاحب مدد (](]
اضواء علي اللغة العربية
بسیثج دانشجویی شهید چمران
گل سرخ کربلا
عاشورا-عاشورا
وبلاگ محمد مهدی صفری
پاسخ سوالات درس هایی از قرآن
مدافعون
cyber-313
... م ح م د ...
مدح عشق
جوانان دارالولایه سیستان
محرم الحسین
دیوونه ی حسین
مناظره خلافت و احادیث اهل تسنّن
رجز-مویه
شبیر
سامی یوسف
سمت خدا
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
سایت امام علی
یا زهرا علیها السلام
عاشورا
عاشورا
نور پرتال
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
مرکز اطلاع رسانی غدیر
مرکز اسلامی هامبورگ
دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
مدرسه علمیه نرجس
اندیشه قم
ستاد پاسخگویی به مسایل مستحدثه دینی
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت ( ع )
تبیان
پایگاه مجلات تخصصی
عرفان
بانک اطلاعات مقالات اسلامی
نماز
سیب سبز
حجاب
شیعه وب
شیعه آپلود
شیعه مدیا
مداحی
بقیع
هیئت جواد الائمه علی السلام
صدای شیعه
رایحه
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
 

 

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین علوی طهرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله صافی گلپایگانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله فاضل لنکرانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله وحید خراسانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سیستانی
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 286
بازدید کل : 19081
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 55
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


لـُـهــوف

???? ?? ??

 


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin